سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]
به انتظار ظهور آقا بمانیم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» الله

 

 

عمو جونم!

عمو جونم تا تو بودی سر وسامونی داشتیم

تا تو رفتی دل پر خونی داشتیم

آی اهل عالم بدونید عمویی دارم

نمیدونید که چقدر مهربونه

قامتش تا کهکشونه لباسش رنگین کمونه

توی چشمای قشنگش هزار هزار آسمونه

مهربونه مهربونه مهربونه مهربونه

وقتی شبا خواب ندارم روی شونش سر می زارم

تا که خوابم ببره آروم آروم

تو گوشم شعر محبت می خونه

وای که چقدر مهربونه

شونه هاش بالاتر ازهر چی بلندی روی زمین

عمو جونم می گه ای فرشتهِ روی زمین

راه نرو خسته می شی روی شونه هام بشین

روی دوش عمو جون همهِ دنیا رو بین

از تو چشماش می خونم که چقدر دوستم داره

از تو چشمام می خونه که چقدر دوستش دارم

به خدا مهربونه به خدا مهربونه

اگر من تب بکنم ، تاب نداره

اگر خار تو پام بره ، خواب نداره

فکر می کنم عمو جونم اگر که با ما نباشه

خدا اون روز رو نیاره خدا اون روز رو نیاره

هر چی ازش میترسیدم خدایا اومد به سرم

عموجون رفت آب بیاره خبرش اومد به حرم

عمو جونم با تو دنیامون قشنگه

عموجونم بی تو دلها تنگ تنگه

عموجونم با تو مثل غنچه بودم

عموجونم بی تو یک یاس کبودم

عموجونم چرا چشـمات روی هـم بسـته می شه؟

زبونم لال، نکنه گوشت از صدای من خسته می شه؟

حق داری اما من نمی خواستم که بره

خاری به پای تو عمو من به فدای تو عمو

عمو جونم تا تو بودی غم نیومد!

عمو جونم تا تو رفتی ماتم اومد!

عمو جونم تا تو بودی دشمنامون می ترسیدن

تو که رفتی چشمت رو دور می دیدن

ماها گریون بودیم و اونا همه می خندیدن

عموجون تا تو بودی چاره داشتیم

عموجون کی لباس پاره داشتیم؟

عموجون تا تو رفتی ما همه بی چاره شدیم

دنبال زینب همه آواره شدیم بی گوش و گوشواره شدیم

\عموجونم تا توبودی غم نداشتیم

تو رو داشتیم مثل بابا دیگه چیزی کم نداشتیم

تو که رفتی سر به صحراها گذاشتیم

پا برهنه روی خارها پا گذاشتیم

عموجونم چرا از داغت نمردم؟!

عموجونم به خدا من آب نخوردم!

عموجونم بی تو سامون نداریم مثل زینب جون نداریم

وقتی که چشمام روی هم بسته می شه

وقتی دلم از زمونه خسته می شه

یاد قدیما می کنم عقده هامو وا می کنم چشمامو دریا می کنم

یادش بخیر با بچه های کوچمون با چادرای مادرامون

گوشه یک پیاده رو...

یاد محرم کرده بودیم فکر حرم کرده بودیم

همه پیرن مشکی به تن سینه و زنجیر می زدن

یه قلب کوچک تو سینه مست و خریدار حسین

نوشته بود رو پرچما عباس علمدار حسین (علیهما سلام

 

اگه یـــــه روزی پـــــــا بـــــــده زیــارت حریـــم تـــو

اگــه یــــه روز مهمــــون بشــم به سفـره کریم تـو

میــــام بـــه پیش گنبــدت نعـــره هـوهـو مــی زنم

پایین پـــا با احتــرام خــــم شــده زانــو مــی زنــم

اگه یه روز قسمت بشه بیـــام تـــو بین الحــرمیــن

یک طرفم سقای عشـــق یک طرفم امـام حسـین

همون وسط داد میزنیم با بچه ها شور می گیریِِـم

اینقدر میگیم حسین حسین تا که همون جا بمیریم

حریـــــم کربـــــلای تــــو کعبـــه عشـــق و امیــده

به غیر بین الحرمین هیـــچ جـــا بهـــم حال نمیـده

بـــه روز عاشـــــورا خـــدا به تربـــت آقـــام نوشــت

یــه ذره از خـــاک حسین می ارزه به همه بهشت

خـدا نیـــاره اون روز رو کـــــه از حسیـــن دل بکنـم

برم به یـک جــای دیگـــه غیــر اونـــو جـــار بــزنــم

پیـــش خــودم میگـــم حسیـــن منــو رهــا نمیکنه

از تــوی هیئـــت خــودش آقــــام جــــدام نمیکنـــه

اگه بخوای تو حسرت کـرب و بـــلات مـــن بمیـــرم

میـرم به پیش دختــرت از بی بی ویـزا می گیـــرم

میگـــم منـــو راهـــی کنـــه بیـــام به بین الحرمین

به جای اون داد بزنم بگـــم حسین حسین حسین



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » محسن اکبری ( یکشنبه 85/5/8 :: ساعت 3:54 عصر )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

کبوتر حرم امام حسین(ع)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 13
>> مجموع بازدیدها: 89258
» درباره من

به انتظار ظهور آقا بمانیم
محسن اکبری
ماشالله حزب الله من نوکر همه بسیجی ها هستم

» فهرست موضوعی یادداشت ها
حزب الله[12] .
» آرشیو مطالب
تابستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
احمد
سئوالهای منتظر جواب
محسن
شعبان
امیر جان
عبدالرضا
کمیل
کمیل جان
ماشالله حزب الله
مصطفی
اخبار انصار
رایحه عشق
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان
شمیم یاس - به روز رسانی :  11:41 ع 93/3/11
عنوان آخرین نوشته : دلم


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب